محمد رضا سال 1357 زمانی که در سال آخر دبیرستان درس می خواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومی علیه طاغوت شرکت می کرد، بلکه دوستان همکلاسی و برادران کوچکترش را نیز به این امر ترغیب و تشویق می نمود.
ایشان به واسطه حضور فعال و مستمری که در صحنه های مختلف داشت توسط عوامل رژیم شناسایی و در روز 14 آبان سال 1357 در دانشگاه تهران دستگیر و روانه زندان گردید، اما پس از مدتی از زندان آزاد شد. به هنگام ورود حضرت امام خمینی(ره) فعالانه در مراسم استقبال از حضرت امام(ره) شرکت کرد و مسئولیت امنیت قسمتی از میدان آزادی را به عهده گرفت.
شهید دستواره به خیل سپاهیان پاسدار پیوست و بلافاصله داوطلبانه طی ماموریتی عازم کردستان شد. او همراه فرماندهانی چون شهید چراغی و حاج احمد متوسلیان، زحمات زیادی را در مقابله با ضدانقلاب به جان خرید. بعد از آزادسازی شهر مریوان در معیت برادر متوسلیان و سایر برادران رزمنده وارد شهر مریوان شد. محمدرضا مدتی نیز فرماندهی پاسگاه شهدا، در محور مریوان را به عهده داشت.
هنگامی که سردار متوسلیان ماموریت یافت تیپ محمدرسول الله(ص) را تشکیل دهد، او همراه سایر برادران به سمت جبهه های جنوب عزیمت کرد و در آنجا به علت مهارت در جذب نیرو مامور تشکیل واحد پرسنلی تیپ گردید.
شهید دستواره به همراه سرداران لشکر محمدرسول الله(ص) برای یاری رساندن به مردم مسلمان و ستمدیده لبنان و شرکت در نبردهای پرحماسه رمضان و مسلم بن عقیل به فرماندهی تیپ سوم ابوذر منصوب گردید و تا زمان عملیات خیبر در همین مسئولیت به خدمت صادقانه مشغول بود.
در عملیات خیبر بعد از شهادت فرمانده دلاور لشکر محمدرسول الله(ص) - «شهید حاج همت» و واگذاری فرماندهی به «شهید کریمی» - سید به عنوان قائم مقام لشکر 27 حضرت رسول(ص) منصوب گردید. پس از شهادت برادر کریمی در عملیات بدر، به عنوان سرپرست لشکر در خدمت رزمندگان اسلام علیه کفار جنگید و در نهایت با انتصاب فرماندهی جدید لشکر، ایشان همچنان به عنوان قائم مقام لشکر، در خدمت جنگ و دفاع مقدس انجام می کرد.
سید محمدرضا تا هنگام شهادت 11 بار مجروح شد.
در عملیات کربلای 1 – که برادرش حسین در خط پدافندی شهید شد – جهت شرکت در مراسم تشییع و تدفین او به تهران رفت. ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می شود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می ماندی و بعد بر می گشتی، در جواب می گوید به آنها گفته ام کنار قبر حسین قبری را برای من خالی نگهدارید.
بیش از 10 روز از شهادت برادرش نگذشته بود که در عملیات کربلای 1، «روز آزادسازی شهر مهران» از چنگال دشمن بعثی، روح بزرگش از کالبدش رها شد و مظلومانه به شهادت رسید و در جرگه شهیدان کربلا راه یافت و بر سریر «عند ربهم» جلوس نمود.
تصویر زیر دست نوشته ای است از این شهید عزیز.
روحمان با یادش شاد
دست خط شهید سید محمدرضا دستواره